|
1 بهمن 1391برچسب:, :: 3:53 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت. پرسیدند :چه می کنی ؟پاسخ داد :در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب میکنم و آن را روی آتش می ریزم .... گفتند :حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد گفت :شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،اما آن هنگام که خداوند می پرسد:زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟ پاسخ میدم :هر آنچه از من بر می آمد.
![]()
1 بهمن 1391برچسب:, :: 3:53 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
سلام بچه هــا
امروز تــــولد وبمه ، وب یکساله شــــــد
::::وبـــــــــ خوشملم تولدت مبارک::::
![]()
1 بهمن 1391برچسب:, :: 3:53 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
ایـن روزا خـیلی تـنهامـــــ خـیلی داغـونمـــــــ هسـت کـسی کـه مـثل مـن دلـــش نـه بـــــرای کـسی نـه بــــرای عـشقی نـه بــــرای جــــایی نـه بـــرای چیزی! بـلکه دلش برای خــودش تنگــــ شدهـ بـــــرای خــود خــــودش!؟
![]()
1 بهمن 1391برچسب:, :: 3:53 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
۱- در صورتیکه حرکت نقطه متحرک را تعقیب کنید تنها یک رنگ را می بینید – صورتی ۲- حالا لحظاتی به علامت + که در وسط دایره قرار دارد خیره شوید . نقطه متحرک را پس از لحظاتی به رنگ سبز خواهید دید. ۳- حالا زمان بیشتری را بر روی علامت + تمرکز کنید پس از لحظاتی نقاط صورتی آهسته آهسته ناپدید خواهد شد. .... نتیجه : عجیب اینجاست که هیچ نقطه سبزی در این عکس در کار نیست و در واقع نقاط صورتی نیز ناپدید نمی شوند. این دلیل محکمی است که بدانیم ما همیشه دنیای خارج را آنگونه که هست نمی بینیم ……
![]()
1 بهمن 1391برچسب:, :: 1:27 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
برای دوست داشتنت ![]()
1 بهمن 1391برچسب:, :: 1:27 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
قسمت ۱۷ ![]()
1 بهمن 1391برچسب:, :: 1:27 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
قسمت ۱۸ اول مهر اومد پيشم و تازه همون موقعه بود كه فهميدم خدا نه تنها همه حرف هاي من رو شنيده ، بلكه تك تك براورده كرده بود. فهميدم كه اون لحظه هايي كه با تمام وجودم احساس تنهايي ميكردم خدا همه چيز و شنيد و به بهترين صورت سامان داد.خدايا شكرت . ديگه مطمئن بودم كه مال منه و كسي به نام نيلوفر در زندگيش نيست . البته آخر كار اون دختر چيزي جز رسوايي نبود . مشروط شدن . حتي دزدي كردن . ديگه شهره عام و خاص بود . ديگه هيچكي حتي جواب سلامشو نميداد . يه روز به من گفت تو نفرينم كردي ولي من بهش گفتم نفرينت نكردم فقط به خدا گفتم : تو واقعا بهتر از هر كسي مي دوني خودت به همه ما اندازه قلبمون ببخش. بهش گفتم با دورغ به جايي نميرسي . ماه رمضان سال 1389 از خدا خواستم اگر رفتني و ميخواد كه X ازم بگيره زودتر بگيره و عذابم نده . خواستم اگر ميخواد بگيرتش زودتر بگيره تا ديگه بيشتر از اين بهش وابسته نشم . گفتم خدايا اون همه چيز منه . به من ببخشش . آخه قبلا از خدايا خواسته بودم تا يكبار ديگه به من فرصت بده. اونو به من امانت بده . تا جبران كنم گذشته ها .گفتم اگر ميخواي بگيريش و داغ اونو روي دلم بزاري زودتر ببرش. ![]()
1 بهمن 1391برچسب:, :: 1:27 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
![]() قسمت ۱۹ امشبم يكي از اون شبهاست . مادر X براش يه دختر انتخاب كرده . نمي دونم چرا مثل مرگ مي مونه . هرگز نداشتم X احساس كنه رقيبي داره . مي خوام با خيال راحت و با كمال آرامش تا اخرين لحظه پيشم باشه . خدايا خوشبختش كن . دختره چشماش روشنه . آخه X از دخترا چشم روشن خوشش مياد . ولي من چشمام تيره است . خدايا بحق اين ماه عزيز تكليفم روشن كن . خدايا خلاصم كن . خدايا چرا اينقدر خوردم ميكني . به كي بدي كردم . ديگه امتحانم نكن . ميترسم از امتحانت سربلند بيرون نيام . خدايا دلم شكسته . خدايا دلشون نشكن . اما بهشون بفهمون زود قضاوت كردن يعني چي . خدايا براي تو كردم . از من قبولش كن . خدايا اگه به تو پسارمش با اين دل تنگم چيكار كنم . كجا ببرمش . كجا ببرمش تا اروم بشه. اين غمم پيش كي ببرم . به كي بگم تا سرزنشم نكنه . خدايا حالا مي فهمم چرا اول ازم گرفتيش و بعد داديش . داشتي منو براي يه غم بزرگ تر آماده ميكردي . خدايا اين قلب پر از غمو كجا ببرم . اگه شمارشو عوض كنه . من دلم به چي خوش كنم . اگر دلم تنگ شد . گرفت ازكجا پيداش كنم . ![]()
1 بهمن 1391برچسب:, :: 1:27 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
![]() به من تکیه کن ! ![]()
1 بهمن 1391برچسب:, :: 1:27 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
![]() عشق من... ![]()
1 بهمن 1391برچسب:, :: 1:27 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
![]() قسم خوردم که پا به پای تو مسیر جاده عشق را بپویم ![]()
1 بهمن 1391برچسب:, :: 1:27 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
![]() گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست ![]()
1 بهمن 1391برچسب:, :: 1:27 بعد از ظهر :: نويسنده : بارزان عمری
![]() دل من حوصله کن، داد زدن ممنوع است کم بکن این گله، فریـاد زدن ممنوع است بیـن این قـوم که هـر کـار ثوابیست کباب دل دلسوختـه را باد زدن ممنـوع است تیشه بر ریشه فرهـاد زدن شیـرین اسـت حـرفی از پیشه فرهـاد زدن ممنـوع است بیـن ایـن قـــوم که از باکـرگی تـرشیـدند حرفی از حجــله و دامـاد زدن ممنوع اسـت شادی از منظــر این قوم گناهیست بزرگ بـزن آهنگ، ولی شـــاد زدن ممنوع است ![]() ![]() |